کسانی که با ایشان از نزدیک اشنا بوده اند میدانند چه زندگی پر فراز و نشیبی را گذراند چه در خارج و چه در داخل ایران و چقدر دوست و دشمن در حقش کوتاهی و نامردی کردند در سالهای قبل از انقلاب یکبار ایشان را در پارکی نزدیک میدان انقلاب دیدم که روی نیمکتی نشسته بود و به درختان پارک خیره شده بود نزدیک که رفتم و سلام کردم نشنیدند و بعد از چند لحظه متوجه من شدند ان زمان من هفده ساله و شیفته تاتر بودم و چند بار ایشان را در تاتر شهر دیده بودم وایشان با پدرم اشنایی داشت مرا دعوت کرد کنارشان بشینم نتیجه این همنشینی شد لذتی وصف نشدنی از بوئیدن خاک صحنه که امروز پس از نزدیک به چهل سال هر بار پای روی ان میگذارم برایم تکرار میشود موج طوفان زای زندگی مرا از ایشان دور ساخت اما در این غربت سالیان زیادی است که یادشان درقلبم زنده است و زنده خواهد ماند چند سال قبل یکبار بر من منت گذاشتند و در غربت افتخار دادند بدیدنم امدند یک جمله ایشان همیشه اوازه گوشم است " من بهشت را فقط با دو چیز میخواهم تاتر و خانواده ام " روحش شاد باد
چند سال قبل یکبار بر من منت گذاشتند و در غربت افتخار دادند بدیدنم امدند یک جمله ایشان همیشه اوازه گوشم است " من بهشت را فقط با دو چیز میخواهم تاتر و خانواده ام " روحش شاد باد